شهادت امام نهم حضرت جواد الأئمه (عليه السلام)

ساخت وبلاگ

شهادت غريب ترين عالم، عالم ترين جوان و جوانترين امام حضرت امام محمد تقي (عليه السلام) تسليت باد.

تولد

حضرت امام جواد(عليه السلام) در شهر مدينه و در سال 195 هجرى قمرى در شب جمعه نوزدهم ماه مبارك رمضان ديده به جهان گشود. پدر آن حضرت امام على بن موسى الرضا، و مادرش خانمى بود به نام سبيكه، از اهالى نوبه كه يكى از مناطق آفريقاست، و بعضى نيز گفتهاند كه نام مادر آن حضرت خيزران بود، و بعضى گفتهاند كه مادر آن بزرگوار از طائفه ماريه قبطيّه همسر رسول خدا و مادر ابراهيم فرزند رسول الله بوده است.

بحار الانوار جلد 50 صفحه 1

اسماء و القاب امام جواد(عليه السلام)

اسم آن حضرت محمد، و بعض القاب آن بزرگوار عبارت است از : تقى، منتجب، جواد، و مرتضى، و كنيه ايشان أبوجعفر بوده است كه به ايشان در زبان اهل حديث أبوجعفر دوم مىگويند، زيرا أبوجعفر اول حضرت امام محمد باقر(عليه السلام) بوده است.

اولاد آن بزرگوار

اولاد آن حضرت عبارت بودند از : 1ـ امام هادى عليهالسلام 2ـ موسى مبرقع، 3 و 4 دو دختر به نامهاى فاطمه و امامه.

سلاطين زمان آن حضرت

آن حضرت در زمان مأمون و معتصم عباسى زندگانى مىكردند، و دختر مأمون به نام ام الفضل همسر ايشان بودند، كه بنا بر بعضى از نقلها حضرت به وسيله ام الفضل و به دستور معتصم با زهر به شهادت رسيدند. البته تذكر اين نكته لازم است كه امام جواد(عليه السلام) از ام الفضل داراى اولادى نشدند و مادر امام هادى(عليه السلام) خانم بزرگورى بودند به نام <<سمانه مغربيّه>> .

نصّ بر امامت حضرت جواد(عليه السلام)

صفوان بن يحيى كه يكى از بزرگان اسلام و يكى از راويان حديث از امامان معصوم است مىگويد :
به حضرت رضا(عليه السلام) گفتم : پيش از آنكه خداوند حضرت أبا جعفر را به شما عنايت كند از شما درباره امام بعد از خودتان مىپرسيديم و شما مىفرموديد : خداوند پسرى به من عنايت خواهد كرد، خداوند اين فرزند را به شما داد و چشم ما روشن شد، خدا نياورد آن روزى را كه شما از دنيا برويد، اما اگر چنين روزى آمد چه كسى امام ما است؟ حضرت با دست اشاره به امام جواد كرد كه آنجا ايستاده بود.
گفتم : قداى شما شوم اين سه ساله است! حضرت فرمود : اين به او ضررى نمىرساند، عيسى كمتر از سه سال داشت كه قيام بر حجت نمود.

ارشاد شيخ مفيد ج 2 ص 266 .

در روايت ديگر معمربن خلاّد كه يكى از روات شيعه است نقل مىكند كه از امام رضا(عليه السلام) شنيدم كه فرمود : اين أبو جعفر است كه جانشين من است و مقام من از آن اوست، و سپس فرمود : ما اهل بيتى هستيم كه خردسالانمان از بزرگسالان ارث مىبرند، كه مقصود آن حضرت ارث امامت و علوم اسلامى است.
البته به دو نكته بايد توجه داشت، اول : آنكه اسامى و اوصاف امامان بزرگوار شيعه بر زبان پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله) جارى شده كه در كتب روائى موجود است، و نكته دوم آنكه مشابه دو روايتى كه در بالا ذكر شد روايات زياد ديگرى كه تصريح به امامت امام جواد(عليه السلام)دارد وارد شده كه ما به علت رعايت اختصار از آنها صرف نظر كرديم، كسانى كه طالب باشند مىتوانند به مجلّد 50 ـ از كتاب بحار الانوار مراجعه فرمايند.

معجزات و كرامات حضرت جواد(عليه السلام)

آنچه مسلم است آن است كه افراد با معرفت مىتوانند امام را از راه علم و دانش او بشناسند، لكن گاهى لازم است تا افراد خفته به وسيله اعجاز و يا كرامتى متنبّه شوند، در مورد امام جواد(عليه السلام) اين مسأله بيشتر مورد نياز بوده است، زيرا آن حضرت در سنين كودكى قرار داشت و براى افرادى خاص پذيرفتن امامت آن حضرت مشكل بود، گرچه افرادى از بزرگان و پيران قوم كفش آن حضرت را جلوى پايش جفت مىكردند، لذا در زندگى آن بزرگوار كرامات زيادى واقع شده و نوشتهاند كه ما مختصراً به چند مورد اشاره مىكنيم.
1ـ على بن اسباط ـ از راويان معروف ـ مىگويد : امام جواد(عليه السلام) را ديدم كه به طرف منى مىآيد، نگاه دقيق به او دوختم و به سراپاى او نگاه مىكردم تا براى مصريان قياقه او را توصيف كنم. آن بزرگوار به سجده افتاد و سپس گفت : همانا خداوند متعال در امامت احتجاج كرده به مثل آن چيزى كه در نبوت احتجاج نموده است، خداوند فرموده است : << وَ آتَيْناهُ الْحُكْمَ صَبِيّاً >> ما در كودكى پيامبرى به او داديم، و نيز فرموده است : زمانى كه به منتهى درجه قدرت خود رسيد، و نيز فرموده است : زمانى كه چهل ساله شد، بنابراين جائز است كه خداوند حكمت را به او بدهد در حالى كه كودك است، و جائز است كه اين كار در چهل سالگى انجام پذيرد. كه دراين روايت امام (عليه السلام) از ضمير راوى اطلاع داشته و جواب او را داده است.

بحار الانوار جلد 50 صفحه 37

2ـ شخصى به نام امية بن على القيسى مىگويد : من و حماد بن عيسى به خانه امام جواد(عليه السلام) در مدينه رفتيم تا با آن بزرگوار وداع كنيم، آن حضرت فرمود : امروز بيرون نرويد بلكه فردا براى مسافرت حركت كنيد، وقتى از خانه آن حضرت بيرون
آمديم، حمّاد گفت : من مىروم زيرا بار و اساس من حركت كرده است، من گفتم : لكن من مىمانم. سپس حمّاد رفت و در آن شب در ميان درهاى كه قافله در آن حركت مىكرد سيل آمد و حمّاد غرق شد، و قبر او نيز در همان مكان است.

بحار الانوار جلد 50 صفحه 43

3ـ شخصى به نام ابن حديد مىگويد : با عدّهاى براى حج خانه خدا عازم شديم، در راه زندان قافله ما را غارت كردند، وقتى به مدينه رسيدم در راه با امام جواد(عليه السلام) برخوردم. پس با او به منزل رفتيم و داستان را براى آن حضرت گفتم، ايشان دستور دادند لباس براى من آوردند، و خود مقدارى دينار دادند و فرمودند : اين دينارها را بين رفقايت به همان مقدار كه از دست دادهاند تقسيم كن، مىگويد : وقتى پول مال باختهها را دادم نه چيزى از آن دينارها كم آمد و نه زيادى باقى ماند.
در اينجا به همين اندازه اكتفا مىكنيم، علاقمندان مىتوانند به جلد 50 بحارالانوار مرحوم مجلسى مراجعه فرمايند.

فضائل و مناقب امام جواد(عليه السلام)

مرحوم مجلسى در بحارالانوار ج 50 ص 91 داستانى را از كتاب كشف الغمّه اربلى (ره) نقل كرده است كه ترجمه آن چنين است.
ايشان از شخصى به نام محمد بن طلحه نقل مىكند كه گفت : بعد از شهادت امام رضا(عليه السلام) مأمون به بغداد آمده بود، اتفاقاً روزى به شكار مىرفت، از كوچهها كه مىگذشت افراد به كنارى مىرفتند و راه را باز مىكردند، اتفاقاً در يكى از كوچهها نوجوانان ايستاده بودند كه كاروان مأمون آمدند، همه آنها با شتاب گريختند جز امام جواد(عليه السلام) كه در آن هنگام سن ايشان در حدود يازده ساله بود.
مأمون نزديك آن حضرت آمد و پرسيد : چرا وقتى بچهها رفتند تو نرفتى؟ آن حضرت بلافاصله فرمود : نه كوچه تنگ بود كه من با رفتن خود راه تو را باز كنم ، و نه كار خلافى مرتكب شده بودم كه از تو بترسم ، و گمان نمىكنم تو بدون سبب بىگناهى را بيازارى.
مأمون را از كلام آن حضرت خوش آمد و از او پرسيد : اسم تو چيست؟ فرمود : محمد. دوباره پرسيد : فرزند كه هستى؟ فرمود : من فرزند على بن موسى الرضا هستم.
منقبت ديگرى كه بايد جزء كرامات آن حضرت شمرده شود چيزى است كه مرحوم مجلسى(ره) در بحار از ارشاد شيخ مفيد(قدس سره) نقل كرده است. و آن اين كه وقتى حضرت جواد(عليه السلام) از بغداد به طرف مدينه مىرفتند به دروازه كوفه رسيدند، عده زيادى از مردم هم براى بدرقه آن حضرت آمده بودند، نزديك غروب آفتاب به محلى رسيدند و از مركب فرود آمده و داخل مسجد شدند، و در صحن مسجد درخت سدرى بود كه ميوه نمىداد، حضرت امام جواد(عليه السلام) كوزه آبى خواست و سپس پاى درخت با آن آب وضو گرفتند.
نماز مغرب را با مردم خواندند، در ركعت اول سوره حمد و إذا جاء نصرالله، و در ركعت دوم حمد و قل هوالله احد، و
پس از نماز نوافل را خوانده و دو سجده شكر بجاى آورده و از مسجد خارج شدند.
وقتى حضرت در صحن مسجد به درخت سدر رسيدند مردم نگاه كردند و ديدند كه درخت بارآور شده و ميوه تازه داده است، مردم از آن ميوهها تناول كردند و آن را شيرين و گوارا يافتند.
لازم به ذكر است كه فضائل امامان معصوم و از جمله حضرت جواد الائمه(عليه السلام) بقدرى زياد است كه احصاء آن مشكل است و آنچه در اين مناسبتها ذكر مىشود به عنوان نمونه و مثال است. و اين نكته را نيز بايد توجه داشته باشيم كه فضائل بزرگى همچون علم فراوان، بندگى تام و تمام خداوند، سجاياى برگزيده اخلاقى، و امثال اينها است كه امامام معصوم را سرآمد همه انسانهاى شريف و بزرگوار قرار داده است.

شهادت امام جواد(عليه السلام)

معتصم عليه اللعنة و العذاب آن حضرت را از مدينه به بغداد احضار كرد و آن حضرت در اواخر محرم سال دويست و بيست به مدينه وارد شدند و در آخر ذوالقعده همان سال از دنيا رفتند، آنچه مرحوم مفيد نوشته است اشعار به آن دارد كه شهادت آن حضرت ثابت نيست، لكن علاوه بر قرائن كه عبارت از احضار جبرى آن حضرت از مدينه و وفات آن بزرگوار پس از مدت كوتاهى <<كمتر از يك سال >> است، مرحوم مجلسى در جلد 50 بحار الانوار صفحه 17 از كتاب عيون المعجزات نقل كرده است كه به دستور معتصم و به وسيله امّ الفضل دختر مأمون آن حضرت را مسموم نمود، و العلم عندالله.
آن حضرت در 27 ذى القعده سال 220 در سن 24 سال و چند ماه به شهادت رسيد.
سلام ما بر تو اى امام جواد روزى كه به دنيا آمدى، و روزى كه به شهادت رسيدى، و روزى كه در قيامت براى شفاعت امت جدّت به پاى مىخيزى. و سلام ما بر پدران بزرگوار، و فرزندان معصومت باد.

(میثاق القرآن)...
ما را در سایت (میثاق القرآن) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0almisaqf بازدید : 254 تاريخ : پنجشنبه 10 آبان 1397 ساعت: 19:59